تختفولاد، تنها گورستان باقیمانده از قبرستانهای متعدد دوران اسلامی شهر اصفهان است. این گورستان با قدمتی حداقل از سدهی 4 ه.ق تاکنون، در جنوب شرقی شهر در کنار زایندهرود گسترده است و به نامهای لسانالأرض، بابا رکنالدین و سرانجام تختفولاد نامیدهشدهاست.
اهمیت و شهرت تختفولاد، مرهون دو عامل است: مزار صدها تن از بزرگان دین و علم و ادب و هنر ایران در آن واقع است و بناهای تاریخی طی سدهها در آنجا برپا شدهاست که بیشتر آنها در زمرهی آثار ملی به ثبت رسیدهاند.
لسانالأرض کهنترین نام و نیز کهنترین بخش گورستان است که در گوشهی جنوب شرقی تختفولاد کنونی قرارداشتهاست. ابونعیم اصفهانی نخستین کسی است که به وجه تسمیهی لسانالأرض اشارهمیکند و مینویسد که خداوند به هنگام آفرینش آسمان و زمین، آنها را فرمان داد: «ائْتیا طَوْعاً اَوْ کَرْهاً قالَتا اَتَیْنا طائعین» و زمین اصفهان فرمان پذیرفت، پس اصفهان دهان و زبان دنیاست. مافروخی نیز به گفتهی حافظ ابونعیم استناد کردهاست.
با درگذشت بابا رکنالدین شیرازی و خاکسپاری وی در زاویهی خود در این محل، گورستان به نام وی شهرتیافت. بهنظر میرسد در پی مکالمه و مکاشفهی شیخبهایی با بابا رکنالدین به هنگام زیارت مزار او و آگاهی وی از زمان درگذشت خود در پی این مکاشفه، محل آرامگاه بابا رکنالدین کانون توجه مردم قرارگرفتهاست؛ بهطوریکه این گورستان، در عصر صفوی از معروفیت خاصی برخوردارشد و تا اواخر دورهی صفویه نیز به نام بابا رکنالدین نامیدهمیشد و پلخواجو نیز به همین نام مشهور بود. شاردن نخستین کسی است که از تختفولاد یاد کردهاست اما نه به عنوان گورستان، بلکه به نام ناحیهای واقع در آن سوی گورستان بابا رکنالدین که به سبب سکونت سردار بزرگی در آنجا و به واسطهی پیروزیهایش، پولادبازو لقب داشتهاست. جابری انصاری آنرا منسوب به فولاد، دلاوری از عهد بویهیان میداند.
عدهای معتقدند که نام تختفولاد، برگرفته از نام بابا فولاد حلوایی، عارف نیمهی سدهی 10ه.ق است که با خاکسپاری وی و ساخت و سازهایی که مریدانش در پیرامون مزار او برپا کردند و شکلگیری روستایی با همین نام، این گورستان موردتوجه بیشتر واقعشد و با گسترش آن و نزدیکی با روستای تختفولاد، گورستان بابا رکنالدین، تحتالشعاع نام تختفولاد قرارگرفت و از دورهی قاجاریه به بعد، تمامی گورستان به این نام خواندهشد.
هرچند گورستان تختفولاد، گورستان دورهی اسلامی است اما نشانههایی از پیش از اسلام نیز در آن وجوددارد که بر اهمیت تاریخی آن میافزاید. از جمله بقعهی منسوب به یوشعبننون یکی از انبیای بنیاسراییل است که هنگام کوچاندن یهودیان به ایران و سکنا دادن آنها در اصفهان توسط بختالنصر پادشاه بابل، رحلت کرد. این یوشع غیر از یوشعبننون، وصی حضرت موسى(ع) است.
تاریخ تختفولاد در سدههای آغازین دورهی اسلامی با افسانهها و روایات درآمیخته است. باستانشناسان و مورخان هنر در پژوهشهای میدانی در بخشی از گورستان لسانالأرض، به بقایای معماری بزرگی دست یافتهاند که نشان میدهد این بخش از تختفولاد، کهنترین بخش گورستان و هستهی آغازین آن بودهاست. بهشتیان نخستین محققی است که به کهن بودن این بخش از تختفولاد اشاره کردهاست. وی مینویسد: «لسانالأرض با دیوار کهنه و ویرانی محصور بود که در بعضی از قسمتهای آن، اثر آجرهایی به سبک دیلمی به خوبی آشکار بودهاست». پس از او هیأت ایتالیایی به بررسی و شناسایی این بخش از گورستان پرداخت و طی نامهای ضمن اشاره به کهنبودن آن، رسیدگی به آن را از مسؤولان وقت خواستار شد. اوژینو گالدیری معمار هیأت، در محوطهی وسیعی از تختفولاد معروف به مصلای لسانالأرض به بررسیهای باستانشناختی پرداخت.
کشف چند سنگ قبر با کتیبهی کوفی سلجوقی، تأییدی است بر اینکه گورستان در سدههای 5 و 6 ه.ق نیز مورد استفادهی مسلمانان بودهاست. در دورهی صفوی با رواج مذهب تشیع، گورستان بابا رکنالدین به لحاظ واقعبودن مزار یک عارف شیعی در آن، مورد توجه علمای بزرگی چون شیخبهایی و میرفندرسکی و به تبع آنها مردم قرارگرفت. خاکسپاری علما، فقها، عرفا، ادیبان و هنرمندان و پیکر دیگر مردم اصفهان، از عهد صفوی به بعد در این گورستان سبب گسترش آن شد و تا پایان دورهی پهلوی، به عنوان بزرگترین و مشهورترین گورستان اصفهان باقیماند.
بر پایهی توصیفات شاردن معلوم میشود که بر گرد مقبرهها از جمله مقبرهی بابا رکنالدین، مهمانسرا، خانقاه، خستهخانه، تکیه و باغهای متعدد و نیز دو یخچال بزرگ وجودداشت که در آن سوی آن، تختفولاد واقعشدهبود. برایناساس، میتوان دریافت که ناحیهی تختفولاد در زمان سلطنت شاهعباسدوم با گورستان بابارکنالدین فاصله داشتهاست، اما به آن حد از وسعت و شهرت رسیدهبود که از آن بهعنوان قبرستان تختفولاد یاد میکردند. خاکسپاری عالم بزرگ میرزا رفیعا در 1082 ه.ق، در بخش شرقی گورستان بابارکنالدین، سبب گسترش این گورستان به سوی شرق شد اما بخش جنوبی آن خارج از محدودهی گورستان بهشمار میرفتهاست.
در دورهی شاهسلیمانصفوی، در تختفولاد بقعههایی با ویژگیهای معماری آن دوره برپا شد که در میان تکایای دورهی صفوی و سدههای پس از آن، از جایگاه ارزندهای برخوردارند. در اواخر دورهی صفویه، معماری آرامگاههای علمای دین در تختفولاد نسبت به دورههای پیش به سادگی گرایید. با حملهی محمود افغان در 1135 ه.ق به اصفهان، بسیاری از علما و عارفان اصفهان را ترککردند و عدهای نیز درگذشتند که بر مزار این بزرگان بنایی احداثنشد. در این دوره، بسیاری از تکیههای تختفولاد ویرانشد و مصالح آن در حصار و بارویی که اشرف افغان در داخل شهر اصفهان برپا کرد، بهکار رفت. روستای کوچک تختفولاد و گورستان آن، تا عهد قاجار با جمعیتی حدود 100 نفر همچنان در خارج از برج و باروی شهر اصفهان قرارداشت. در اوایل دورهی قاجار، این روستا با باغهای مشهور و سرسبز، از نقاط باصفای حومه بهشمارمیرفت.
روند تخریب گورستان تختفولاد از 1348 ه.ش به بعد، با احداث فرودگاه اصفهان و تأسیسات مربوط به آن، ساختن چند مدرسه و ساخت و سازهای دیگر در اراضی تختفولاد آغازشد. در اواخر فروردین 1363، شهرداری اصفهان این گورستان تاریخی را متروکه اعلامکرد اما در همین زمان، شماری آرامگاه بر فراز مزار بعضی از شخصیتهای آرمیده در تختفولاد ساختهشد.
تکیههایی که در شمار آثار گرانبهای تاریخی شناختهمیشود عبارتند از: تکیه یا مصلای لسانالأرض که قدمتش به دورهی دیالمه میرسید. این مجموعه در عصر سلجوقی و پس از آن در دورهی صفویه، بازسازی کامل شد و بناهایی چون آبانبار و مسجد نیز برآن افزودهشد. این مجموعه با وجود آنکه در سال 1382، به شمارهی 9059 در فهرست آثار ملی به ثبت رسید، در سالهای اخیر همزمان با مزار یوشعبننون و تکیهی بابا فولاد، با صحن و حجرههای پیرامون آن ویرانشد. امروزه فقط سنگ مزار استاد فولاد حلوایی باقیاست. تکیهی میرفندرسکی، تکیهی میرزا رفیعا، تکیهی آقاحسین خوانساری، تکیهی خاتونآبادی، تکیی واله، تکیهی مادرشاهزاده و دهها تکیهی دیگر در گوشه و کنار تختفولاد قراردارد که مدفن علمای طراز اول اصفهان و سایر مشاهیر این شهر است.
در گورستان تختفولاد آبانبارهایی احداثشدهبود که آب آنها از نهرهای معروفی چون نهر نایج و جوی سیاه تأمین میشد. از جمله میتـوان از آبانبـارهـای لسانالأرض و مصلا و آبانباری با گنبد عظیم آجری که در 1299 ه.ق، به دستور رحیم خان بیگلربیگی و برادرش محمدحسین خان امینالرعایا ساخته شدهاست نام برد. آبانبار مسجد رکنالملک نیز در صحن کوچک مسجد قراردارد و براساس کتیبهی سنگی آن، رکنالملک شیرازی آن را در 1325 ه.ق برپا داشتهاست.
آبانبارهای تکیهی کازرونی، آقامجلس، بابا رکنالدین، چهارسوقی و شهشهانی، از جمله آبانبارهای ویرانشدهی این مجموعه بهحسابمیآیند(موسوی بجنوردی، 1385: 14/ ذیل تختفولاد).
منبع: رصدخانه فرهنگي اجتماعي اصفهان. (1395). شناسنامه فرهنگي اجتماعي محلات شهر اصفهان، فاز اول. اصفهان: انتشارات سازمان فرهنگي تفريحي شهرداري اصفهان.